دشمنان داخل و خارج همواره سعی داشتهاند که به فرهنگ و آیین مردم مسلمان ایران شبیخون بزنند و ولایتفقیه را که با خون شهیدان مستحکمتر شده بود، مورد حمله و امحا قرار دهند.
شوکی از جنس اسلام که امام خمینی به مسلمانان و نامسلمانان جهان وارد کرد، همان انفجار نور بود و در جنگ تحمیلی به ایثار و عشق و دلدادگی و در نهایت رسیدن به خود نور یعنی خدا مزین شد. تلاش دشمن دوچندان شد که بر این نیروی الهی و آسمانی فائق آید، اما دریغا از جهلشان.
همانطور که میدانیم جنگ نه فقط میدان نبرد علیه دشمنان غاصب بلکه میدان خودسازی، معنویت و رشد بود و چه بسا کسانی که از دل بیخبری و سادگی و حتی بیمعرفتی پا به عرصهی جهاد اصغر نهادند و توانستند در مکتب خمینی کبیر که به وسعت فکه و شلمچه و دوکوهه بود تا به بلندای بازیدراز، دلها را مأمن فرشتگان و انوار الهی کردند تا توانستند ره صدساله را یک شبه پشت خاکریزها در قبرهای نماز شب، در توسلهای پنهانی و آشکار و در نمازهای فردی و جماعت و در شجاعتها و ایثار و برادری طی کنند و به در آستان معبود برسند. حال کسانی با این درجه از کمال و فهم و درایت که از ملک هم برتر بودند و بهترین بندگان خدا لقب گرفتند و واژهی شهید را با رنگ سرخ شهادت زیبندهی محافل و مجالس و جایجای ایران اسلامی کردند، آیا سزاوار است توطئهی دشمن را که رنگ و لعاب دوستی به خود گرفته، اما از کوزهاش تعفن است که بیرون میآید و آبی نمیطراود، را باور کنیم و از بصیرتمان کمک نگیریم و این شبیخون فرهنگی که چندی است در قالب خرافات از سوی آنان پیگیری میشود، را خنثی کنیم.
از همان ابتدای انقلاب و بالأخص از زمان جنگ وقتی دشمنان و منافقان دیدند که با حرفهای ساده و رو نمیتوانند مردم را از فرهنگ غنی شهادت که حماسهی کربلا را در دلشان زنده میکرد و گرایششان را به آزادگی و تعالی بیشتر میکرد، دور کنند، برآن شدند که از راه نیرنگ و نفاق وارد شوند و در لباس میش ظاهر شدند.
در اول کار خواستند احساسات خانوادهی شهدا را برانگیزند و با نشان دادن تصاویر و فیلمهای نحوهی شهادت با پشتزمینهای که از لحاظ روانشناسی روی ان کار شده بود، پدر و مادران را مجاب کنند که فرزندانشان را به جبهه نفرستند؛ چون از اینکه فرهنگ شهادت در ایران همهگیر شده بود، واهمه داشتند که نکند امام حرفش را عملی کند و واقعا راه قدس از کربلا میگذرد را با این جان برکفان ره عشق به حقیقت برساند و بعد انقلاب اسلامی مستضعفان جهان شکل بگیرد و دنیا یکپارچه روحالهی شود.
اما تیرشان به سنگ خورد،ولی نا امید نشدند و بر تلاش مذبوحانهشان اضافه کردند و تا پایان جنگ وقتی که پلاک و استخوانهای شهدا با موج استقبال مردم غیور روبهرو شد، با سیاهنمایی و حتی فیلمبرداری به شیوهای نامناسب، از به آغوش کشیدن جمجمهی مطهر و نورانی شهید والامقام در دامن پاک و عفیف مادرش ابایی نداشتند و فکر میکردند این سبک از سیاهنمایی و فیلمبرداری در دل مردم تأثیر میگذارد، اما بازهم دریغ از جهلشان.
مگر دلهایی که به دعا و توسل و ضریح امام رضا(ع) و معنویت امام خمینی گره خورده بود با این روشهای پست و حیوانی ذرهای متزلزل میشد؟ بنابراین دشمن مستأصل بود که چه کند؟ با وقتهایی که از آنها صرف شد و هزینههای گزافی که برای فروپاشیدن فرهنگ غنی شهادت متحمل شدند، به این نتیجه رسیدند که باید از منافقین کوردل ایرانی که فقط ملیتشان با ما مشترک است استفاده کنند و از راه علایق و اعتقادات مردم عزیزمان وارد شوند تا نقشهی شوم فرهنگیشان پیروز شود.
متأسفانه بعضی از اعضای سادهلوح خانوادههای شهدا گول خوردند و در دام شیاطین افتادند. جامهی حیا و دینداری را بدرند و در هیئت عروسکهای خیمهشببازی در دست منافقان از خدابیخبر درآمدند و در زمین متعفن دشمن بازی کردند.
ازجمله کارهایشان بزرگنمایی و حتی دروغگویی از کرامات و مقامات شهدا بود. داستانهایی که برای شهید اتفاق نیفتاده بود و در عالم واقعیت، در حالت عادی امکانش نبود،البته این جریان را بهصورت حرفهای و از خانوادههایی که با سطح فرهنگی و معیشتی پایین آغاز کردند. مثلا در بین مردم بهواسطهی یکی از اقوام گول خوردهی شهیدی، شایع میکردند که شهید فلانی با جسم خاکی هر شب جمعه ظاهر میشود و با پدر و مادرش به عتبات عالیات میرود! و یا حتی جملهای از یک عالم بزرگوار را به یک شهید نسبت دهند که اصلا صحت نداشت.
درست است که معجزات و کرامات وجود خارجی دارد و همیشه درحال اتفاق افتادن است، اما هرکسی دوست دارد واقعیت را بشنود و اگر روزی به دروغ بودنش پی ببرد، حالت خوبش این است که سرخورده و ناراحت میشود اما حالت بدش بیاعتمادی ولو در ضمیر ناخودآگاهش شکل میگیرد و دیگر نمیتواند با صفای باطن با شهید ارتباط برقرار کند.
برای مثال میتوان به داستان شهیدی اشاره کرد که برخی آگاهانه و ناآگاهانه در دام توطئهای افتادند که دشمن با کمرنگ کردن درجات معنوی و الهی چندصد مزار دورتادورش، میخواهد بقیهی شهدای عزیز را از خاطرهها محو کنند و دل پدر و مادرهایشان را از غربت خاکآلود مزار فرزندشان بسوزانند. مردم معتقد هم به ذهنشان خطور نمیکند که گلاب یا اسانس عطر تیروز به سنگ مزار آن شهید، آغشته شده و تا چند روز بویی که از سنگ قبر به مشام بخورد، ساختگی باشد! حتی کسی به ذهنش خطور هم نمیکند که نهادهای مسئول با شنیدن ادله و اثبات این جریان، نه تنها کاری نکنند، بلکه به این مهمل کمک هم بکنند!
در اینجا گلهی اصلی از خودمان است، ما بسیجیها، همانطور که ادامهدهندهی راه شهدا هستیم و با نائببرحق خمینی کبیر بیعت کردیم وظیفهمان در مقابل خرافات و بستهی فرهنگی ناپاکی که برای ساحت مقدس شهدا تولید میکنند، ایستادگی کنیم و فرمایش آقا، یعنی بصیرت داشته باشیم و این توطئهها را خنثی کنیم.
خرافهها و داستانسازیهای غلطی که از شهدا در قالب شیرینی میخواهند بخورانند و طعم تلخی را به ما بچشانند باید با بصیرت بیدار یک بسیجی دستشان را نه تنها رو کنیم، بلکه جواب دندانشکن و درعین حال فعالیت فرهنگیای که مبتنی بر تفکر ناب بسیج است را به جامعهی اسلامی تزریق کنیم.
حال اگر همهی مردم کشور حضورشان در گلزارهای شهدا و مجالس و محافل انس با شهیدان فقط محصور به سردار، فرمانده یا شهید خاصی نباشد، دیگر دشمن نمیتواند از نام یک شهید سوءاستفاده کنند؛ چون میدانند برای مردم همهی شهدا یکسان هستند، همهشان کرامت دارند، همهشان بوی عطر میدهند و همهشان عند ربهم یرزقوناند.
دیگر مردم مزار همهی شهدا را غرق حضور و اخلاص خود میکنند و هیچ مزار شهیدی خالی نمیماند و مزارشان از اشک تنهایی پدر پیرشان خیس نیست یا از غبار بیکسی، نامشان زیر چند لایه خاک نمیماند و تمام گلزار یکپارچه بوی گلاب و عطر میشود و فضای روحانی آن نقطه انوار شهیدان را به تمام شهر ساطع میکند.
اگر اینطور شد دیگر برخی از نهادهای مسئول جرأت نمیکنند به سندها و ادلههایی که در باب خرافات و ترور فرهنگی شهید ارائه میشود بیمحلی کنند.
دیگر جرأت نمیکنند خواسته یا ناخواسته به محصولات و مجالس و کتابهای
فرهنگیشان منافق و تفکر دشمن را راه دهند و هرچیز دروغی را که پایه و
اساس ندارد را به مردم شهید پرور القا و عرضه کنند و سرمایهی مردم و
بودجهی بیتالمال را به باد فنا بدهند.
کلمات کلیدی:
دشمنان داخل و خارج همواره سعی داشتهاند که به فرهنگ و آیین مردم مسلمان ایران شبیخون بزنند و ولایتفقیه را که با خون شهیدان مستحکمتر شده بود، مورد حمله و امحا قرار دهند.
شوکی از جنس اسلام که امام خمینی به مسلمانان و نامسلمانان جهان وارد کرد، همان انفجار نور بود و در جنگ تحمیلی به ایثار و عشق و دلدادگی و در نهایت رسیدن به خود نور یعنی خدا مزین شد. تلاش دشمن دوچندان شد که بر این نیروی الهی و آسمانی فائق آید، اما دریغا از جهلشان.
همانطور که میدانیم جنگ نه فقط میدان نبرد علیه دشمنان غاصب بلکه میدان خودسازی، معنویت و رشد بود و چه بسا کسانی که از دل بیخبری و سادگی و حتی بیمعرفتی پا به عرصهی جهاد اصغر نهادند و توانستند در مکتب خمینی کبیر که به وسعت فکه و شلمچه و دوکوهه بود تا به بلندای بازیدراز، دلها را مأمن فرشتگان و انوار الهی کردند تا توانستند ره صدساله را یک شبه پشت خاکریزها در قبرهای نماز شب، در توسلهای پنهانی و آشکار و در نمازهای فردی و جماعت و در شجاعتها و ایثار و برادری طی کنند و به در آستان معبود برسند. حال کسانی با این درجه از کمال و فهم و درایت که از ملک هم برتر بودند و بهترین بندگان خدا لقب گرفتند و واژهی شهید را با رنگ سرخ شهادت زیبندهی محافل و مجالس و جایجای ایران اسلامی کردند، آیا سزاوار است توطئهی دشمن را که رنگ و لعاب دوستی به خود گرفته، اما از کوزهاش تعفن است که بیرون میآید و آبی نمیطراود، را باور کنیم و از بصیرتمان کمک نگیریم و این شبیخون فرهنگی که چندی است در قالب خرافات از سوی آنان پیگیری میشود، را خنثی کنیم.
از همان ابتدای انقلاب و بالأخص از زمان جنگ وقتی دشمنان و منافقان دیدند که با حرفهای ساده و رو نمیتوانند مردم را از فرهنگ غنی شهادت که حماسهی کربلا را در دلشان زنده میکرد و گرایششان را به آزادگی و تعالی بیشتر میکرد، دور کنند، برآن شدند که از راه نیرنگ و نفاق وارد شوند و در لباس میش ظاهر شدند.
در اول کار خواستند احساسات خانوادهی شهدا را برانگیزند و با نشان دادن تصاویر و فیلمهای نحوهی شهادت با پشتزمینهای که از لحاظ روانشناسی روی ان کار شده بود، پدر و مادران را مجاب کنند که فرزندانشان را به جبهه نفرستند؛ چون از اینکه فرهنگ شهادت در ایران همهگیر شده بود، واهمه داشتند که نکند امام حرفش را عملی کند و واقعا راه قدس از کربلا میگذرد را با این جان برکفان ره عشق به حقیقت برساند و بعد انقلاب اسلامی مستضعفان جهان شکل بگیرد و دنیا یکپارچه روحالهی شود.
اما تیرشان به سنگ خورد،ولی نا امید نشدند و بر تلاش مذبوحانهشان اضافه کردند و تا پایان جنگ وقتی که پلاک و استخوانهای شهدا با موج استقبال مردم غیور روبهرو شد، با سیاهنمایی و حتی فیلمبرداری به شیوهای نامناسب، از به آغوش کشیدن جمجمهی مطهر و نورانی شهید والامقام در دامن پاک و عفیف مادرش ابایی نداشتند و فکر میکردند این سبک از سیاهنمایی و فیلمبرداری در دل مردم تأثیر میگذارد، اما بازهم دریغ از جهلشان.
مگر دلهایی که به دعا و توسل و ضریح امام رضا(ع) و معنویت امام خمینی گره خورده بود با این روشهای پست و حیوانی ذرهای متزلزل میشد؟ بنابراین دشمن مستأصل بود که چه کند؟ با وقتهایی که از آنها صرف شد و هزینههای گزافی که برای فروپاشیدن فرهنگ غنی شهادت متحمل شدند، به این نتیجه رسیدند که باید از منافقین کوردل ایرانی که فقط ملیتشان با ما مشترک است استفاده کنند و از راه علایق و اعتقادات مردم عزیزمان وارد شوند تا نقشهی شوم فرهنگیشان پیروز شود.
متأسفانه بعضی از اعضای سادهلوح خانوادههای شهدا گول خوردند و در دام شیاطین افتادند. جامهی حیا و دینداری را بدرند و در هیئت عروسکهای خیمهشببازی در دست منافقان از خدابیخبر درآمدند و در زمین متعفن دشمن بازی کردند.
ازجمله کارهایشان بزرگنمایی و حتی دروغگویی از کرامات و مقامات شهدا بود. داستانهایی که برای شهید اتفاق نیفتاده بود و در عالم واقعیت، در حالت عادی امکانش نبود،البته این جریان را بهصورت حرفهای و از خانوادههایی که با سطح فرهنگی و معیشتی پایین آغاز کردند. مثلا در بین مردم بهواسطهی یکی از اقوام گول خوردهی شهیدی، شایع میکردند که شهید فلانی با جسم خاکی هر شب جمعه ظاهر میشود و با پدر و مادرش به عتبات عالیات میرود! و یا حتی جملهای از یک عالم بزرگوار را به یک شهید نسبت دهند که اصلا صحت نداشت.
درست است که معجزات و کرامات وجود خارجی دارد و همیشه درحال اتفاق افتادن است، اما هرکسی دوست دارد واقعیت را بشنود و اگر روزی به دروغ بودنش پی ببرد، حالت خوبش این است که سرخورده و ناراحت میشود اما حالت بدش بیاعتمادی ولو در ضمیر ناخودآگاهش شکل میگیرد و دیگر نمیتواند با صفای باطن با شهید ارتباط برقرار کند.
برای مثال میتوان به داستان شهیدی اشاره کرد که برخی آگاهانه و ناآگاهانه در دام توطئهای افتادند که دشمن با کمرنگ کردن درجات معنوی و الهی چندصد مزار دورتادورش، میخواهد بقیهی شهدای عزیز را از خاطرهها محو کنند و دل پدر و مادرهایشان را از غربت خاکآلود مزار فرزندشان بسوزانند. مردم معتقد هم به ذهنشان خطور نمیکند که گلاب یا اسانس عطر تیروز به سنگ مزار آن شهید، آغشته شده و تا چند روز بویی که از سنگ قبر به مشام بخورد، ساختگی باشد! حتی کسی به ذهنش خطور هم نمیکند که نهادهای مسئول با شنیدن ادله و اثبات این جریان، نه تنها کاری نکنند، بلکه به این مهمل کمک هم بکنند!
در اینجا گلهی اصلی از خودمان است، ما بسیجیها، همانطور که ادامهدهندهی راه شهدا هستیم و با نائببرحق خمینی کبیر بیعت کردیم وظیفهمان در مقابل خرافات و بستهی فرهنگی ناپاکی که برای ساحت مقدس شهدا تولید میکنند، ایستادگی کنیم و فرمایش آقا، یعنی بصیرت داشته باشیم و این توطئهها را خنثی کنیم.
خرافهها و داستانسازیهای غلطی که از شهدا در قالب شیرینی میخواهند بخورانند و طعم تلخی را به ما بچشانند باید با بصیرت بیدار یک بسیجی دستشان را نه تنها رو کنیم، بلکه جواب دندانشکن و درعین حال فعالیت فرهنگیای که مبتنی بر تفکر ناب بسیج است را به جامعهی اسلامی تزریق کنیم.
حال اگر همهی مردم کشور حضورشان در گلزارهای شهدا و مجالس و محافل انس با شهیدان فقط محصور به سردار، فرمانده یا شهید خاصی نباشد، دیگر دشمن نمیتواند از نام یک شهید سوءاستفاده کنند؛ چون میدانند برای مردم همهی شهدا یکسان هستند، همهشان کرامت دارند، همهشان بوی عطر میدهند و همهشان عند ربهم یرزقوناند.
دیگر مردم مزار همهی شهدا را غرق حضور و اخلاص خود میکنند و هیچ مزار شهیدی خالی نمیماند و مزارشان از اشک تنهایی پدر پیرشان خیس نیست یا از غبار بیکسی، نامشان زیر چند لایه خاک نمیماند و تمام گلزار یکپارچه بوی گلاب و عطر میشود و فضای روحانی آن نقطه انوار شهیدان را به تمام شهر ساطع میکند.
اگر اینطور شد دیگر برخی از نهادهای مسئول جرأت نمیکنند به سندها و ادلههایی که در باب خرافات و ترور فرهنگی شهید ارائه میشود بیمحلی کنند.
دیگر جرأت نمیکنند خواسته یا ناخواسته به محصولات و مجالس و کتابهای
فرهنگیشان منافق و تفکر دشمن را راه دهند و هرچیز دروغی را که پایه و
اساس ندارد را به مردم شهید پرور القا و عرضه کنند و سرمایهی مردم و
بودجهی بیتالمال را به باد فنا بدهند.
کلمات کلیدی:
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) . و السلام؛ محمد ابراهیم همت [ پنجشنبه دوازدهم بهمن 1391 ] [ 14:14 ] [ علیرضا دهمرده ] [ 3 نظر ] هفته دفاع مقدس
کلمات کلیدی:
شهدا مرغان خونین حریم کبریایی خداوند هستند که قطرات خونین آنها است که از عنبر ومشک خوشبوتر است وعطر جنت عصاره عطر خونین آنها است
شهدا تک ستارگان شب ظلامانی جاهلیت این دوران هستند که با نور خود فطرت انسان ها را روشن می کنندو
شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند
شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند
شهادت شهد شیرینی است که عاشق از دست معشوق خویش می گیرد تا در حریم وصل خود نثار جان کند
شقایق های در خون تپیده امام دستی برارید ومارا از منجلاب گناه برگشید که شما ید الله هستید آری شما کبوتران حریم آسمان وحدت اید که جز شما کسی توان پرواز در آن آسمان را ندارد ای مرغان خوش الحان ملکوت نغمه ای بسرایید که دلهایمان سخت مدهوش الحان شماست
:آری اینان را می بینی مست ومدهوش هستند گوئی شراب عشق او را نوشید ه اند آری شرابی که فقط آن شراب را در صحرای کربلا می توان یافت ..شراب عشق
انسان تا جوینده خدا نباشد او را نمی شناسد وتا او را نشناسد دوست دار او نمی شود وتا محبوب او نشود عاشق نمی شود وتا عاشق نباشد شهید نمی شود ومصداق کامل عالم سلوک مگر کسی غیر از شهید است وشهادت اوج سلوک وعرفان است
ما جهاد را شر وزحمت نمی بینیم بلکه باران رحمتی می بینیم که (بذر انسان) را می پروراند تا از عالم خاک سر بیرون آورد وبه ما فوق خاک سعود کند که جای بزر زیر خاک ماندن نیست باید حجاب دانه خویش را پاره کند تا سبز شود .آری شهدا همان بزرهای شقایق اند
:شرط حضور بی خودی است وسر این مطلب در آن است که حضور را جز به آنانی که خود را پی نکرده اند نمی دهند وشهید مصادق اکمل بی خودی ومستی است
:بسیج شجره طیبه ای است که ریشه آن در ملکوت وشاخه های آن در میدان نبرد وثمره آن شهید است پس شهید از ملکوت وملکوتیان است که دل اوسنخیتی با خاکیان ندارد گرچه جسم او خاکی است (عند ربهم یرزقون )
:شهدا شراب حضور یارراسرکشیدند ولاجرم در پی نوشیدن این شراب باید ترک سر کرد آری این پیکرها بی جان گواه این ادعا است روحشان در ملکوت وجسمشان در خاک ماند هر چیز وکسی به سوی هم سنخ خود باز می گردد و (انالله وانا الیه راجعون)باز گواه این ادعا است آنها از سنخ نور بودنند وبه منشاء نور باز گشتند مرغان خوش الحان ملکوت بودنند که به منزل جاودانی خود عروج کردنند آیا پرنده ای دید ه ای که قفس را باخود بردارد وببرد
:شهادت شوق وصول یار است تا انسان هرچه راحصول کرده فدا نکند شراب حضور را به وی نمی دهند ومگر شهادت چیزی جز حضور دائم است (عند ربهم یرزقون )
:شهدا کبوتران خونین حرم عشق اند که جز کبوتران خونین صحرای بلا کسی در آن وادی توان پرواز را ندارند پس خداوندا مارا کبوتران خونین بال کن زیرا هوای حریم عشقت کرد ه ایم
:شهید است که مصداق شیدایی است .(شین )اوشوق وصال را می نماید و(حاء)او حریم وصل را نمایان است و(یاء) او یار را تجلی می کند (دال ) او هم دلالت بر حق بودنش است
: شهید است که جایی عروج می کند که هیچ فکر بشری بدان راه نیست آن راهی است که جز بر کبوتران خونین حریم وصل گشوده نمی شود آری آن جنت رضوان است وچه جنتی بالاتر از رضایت خداوند
: خدایا مارا از ترک دنیا برای دنیا حفظ بفرما وتنها مصداق ترک دنیا برای آخرت مگر چیزی جز شهادت است وشهید مصداق اکمل زاهدان وعارفان حقیقی است
ای مرغان تسبیح گوی عالم وجود نظری براین دل بی آب وعلف کنید که شاید به باران چشمان شما این دل ها بهاری دراو بدمد وکویر دل ما به باغستان لاله زار تبدیل شود
:شهر سراب است وجبهه شراب واین بسیجیان مستان این میکده عشق آری آنان مست جمال یارنند وعاشقان درخون تپیده ای که سرخی صورتشان گواه مستی آنان است وچه کسی مست تر از شهید
کلمات کلیدی:
شهدا مرغان خونین حریم کبریایی خداوند هستند که قطرات خونین آنها است که از عنبر ومشک خوشبوتر است وعطر جنت عصاره عطر خونین آنها است
شهدا تک ستارگان شب ظلامانی جاهلیت این دوران هستند که با نور خود فطرت انسان ها را روشن می کنندو
شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند
شهدا مرغان خوش الحان ملکوتند
شهادت شهد شیرینی است که عاشق از دست معشوق خویش می گیرد تا در حریم وصل خود نثار جان کند
شقایق های در خون تپیده امام دستی برارید ومارا از منجلاب گناه برگشید که شما ید الله هستید آری شما کبوتران حریم آسمان وحدت اید که جز شما کسی توان پرواز در آن آسمان را ندارد ای مرغان خوش الحان ملکوت نغمه ای بسرایید که دلهایمان سخت مدهوش الحان شماست
:آری اینان را می بینی مست ومدهوش هستند گوئی شراب عشق او را نوشید ه اند آری شرابی که فقط آن شراب را در صحرای کربلا می توان یافت ..شراب عشق
انسان تا جوینده خدا نباشد او را نمی شناسد وتا او را نشناسد دوست دار او نمی شود وتا محبوب او نشود عاشق نمی شود وتا عاشق نباشد شهید نمی شود ومصداق کامل عالم سلوک مگر کسی غیر از شهید است وشهادت اوج سلوک وعرفان است
ما جهاد را شر وزحمت نمی بینیم بلکه باران رحمتی می بینیم که (بذر انسان) را می پروراند تا از عالم خاک سر بیرون آورد وبه ما فوق خاک سعود کند که جای بزر زیر خاک ماندن نیست باید حجاب دانه خویش را پاره کند تا سبز شود .آری شهدا همان بزرهای شقایق اند
:شرط حضور بی خودی است وسر این مطلب در آن است که حضور را جز به آنانی که خود را پی نکرده اند نمی دهند وشهید مصادق اکمل بی خودی ومستی است
:بسیج شجره طیبه ای است که ریشه آن در ملکوت وشاخه های آن در میدان نبرد وثمره آن شهید است پس شهید از ملکوت وملکوتیان است که دل اوسنخیتی با خاکیان ندارد گرچه جسم او خاکی است (عند ربهم یرزقون )
:شهدا شراب حضور یارراسرکشیدند ولاجرم در پی نوشیدن این شراب باید ترک سر کرد آری این پیکرها بی جان گواه این ادعا است روحشان در ملکوت وجسمشان در خاک ماند هر چیز وکسی به سوی هم سنخ خود باز می گردد و (انالله وانا الیه راجعون)باز گواه این ادعا است آنها از سنخ نور بودنند وبه منشاء نور باز گشتند مرغان خوش الحان ملکوت بودنند که به منزل جاودانی خود عروج کردنند آیا پرنده ای دید ه ای که قفس را باخود بردارد وببرد
:شهادت شوق وصول یار است تا انسان هرچه راحصول کرده فدا نکند شراب حضور را به وی نمی دهند ومگر شهادت چیزی جز حضور دائم است (عند ربهم یرزقون )
:شهدا کبوتران خونین حرم عشق اند که جز کبوتران خونین صحرای بلا کسی در آن وادی توان پرواز را ندارند پس خداوندا مارا کبوتران خونین بال کن زیرا هوای حریم عشقت کرد ه ایم
:شهید است که مصداق شیدایی است .(شین )اوشوق وصال را می نماید و(حاء)او حریم وصل را نمایان است و(یاء) او یار را تجلی می کند (دال ) او هم دلالت بر حق بودنش است
: شهید است که جایی عروج می کند که هیچ فکر بشری بدان راه نیست آن راهی است که جز بر کبوتران خونین حریم وصل گشوده نمی شود آری آن جنت رضوان است وچه جنتی بالاتر از رضایت خداوند
: خدایا مارا از ترک دنیا برای دنیا حفظ بفرما وتنها مصداق ترک دنیا برای آخرت مگر چیزی جز شهادت است وشهید مصداق اکمل زاهدان وعارفان حقیقی است
ای مرغان تسبیح گوی عالم وجود نظری براین دل بی آب وعلف کنید که شاید به باران چشمان شما این دل ها بهاری دراو بدمد وکویر دل ما به باغستان لاله زار تبدیل شود
:شهر سراب است وجبهه شراب واین بسیجیان مستان این میکده عشق آری آنان مست جمال یارنند وعاشقان درخون تپیده ای که سرخی صورتشان گواه مستی آنان است وچه کسی مست تر از شهید
کلمات کلیدی: